قاشق و چنگال را در جیب خود جا داده اند
در میان پیرهن خود بشقاب را دزدیده اند
هر که هر چه را می بیند می زند روی هوا
سارقان شب مهتاب را دزدیده اند
داشتم اسبابی و بودم به ان دلخوش ولی
امدم دیدم ان اسباب را دزدیده اند
در خواب یارای جان را دیدم
اما خواب را از کناره چشمانم دزدیده اند
لوح عاشقی را به دستم دادند اما دریغ
لوح را پاره کردند و قاب را دزدیده اند
تنها
نظرات شما عزیزان:
|